گلوبالیسم مالی؛ از دلار تا لیبرا
گلوبالیسم مالی؛ از دلار تا لیبرا
منتشر شده در مجله عصر اندیشه
مقدمه
مفهوم گلوبالیسم به عنوان یک مفهوم خاص در پایان جنگ جهانی دوم و ابتدای جنگ سرد شکل گرفت که با توجه به فضای جنگزدهی آن روز کره زمین، بیشتر ماهیتی نظامی، سیاسی و امنیتی داشت. اما رفته رفته که جنگ سرد و تقابل ایدئولوژی مارکسیسم و لیبرالیسم ماهیت جدیتری پیدا کرد و رقابتها به دامنههای دیگری غیر از تسلیحات کشیده شد، «گلوبالیسم اقتصادی» هم وارد ادبیات رسانهها و مجامع دانشگاهی شد. البته این مفهوم همزمان با پایان جنگ جهانی دوم توسط برخی اقتصاددانها در وزارت خزانهداری آمریکا بحث شد اما فراگیر نشده بود.
در جولاي 1944 غرب با محوریت آمریکا به عنوان فاتحان جنگ جهانی با حضور نمايندگان 44 کشور دیگر در کنفرانس «برتون وودز» در هتل مانت واشنگتن واقع در ايالت همپشاير آمريکا اقدام به تأسيس بانک جهاني و صندوق بينالمللي پول نمودند و با پذيرش دلار آمريکا بهعنوان ارز بينالمللي رسما فرآیند سازمانی گلوبالیسم اقتصادی را به جهان تحمیل کرد که در واقع بستری شد برای امپریالیسم اقتصادی در جهان.
رفته رفته با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پدید آمدن تئوریهایی از قبیل «پایان تاریخ» فرانسیس فوکویاما و «دهکدهی جهانی» مارشال مک لوهان، حاکمیت مالی آمریکا بر گلوبالیسم اقتصادی کره زمین تثبیت و سازمانهای جدیدی شکل گرفتند که تنها یک وظیفه داشتند و آن بسط بیشتر گلوبالیسم اقتصادی و مالی مدنظر رژیم اقتصادی یهود در جهان بود.
مفهوم شناسی واژه «گلوبالیسم» و ترکیب آن با مالیه
گلوبالیتی(Globality) در فرهنگ لغت لاتین به معنای پهنهی کره زمین، و هر پدیدهای که کل سطح سیاره را در بر گیرد میباشد. لذا باید دانست که از این حیث معادل واژه «جهان» نیست.
معنای لغوی این واژه «جهان شمولی» است اما برای شناخت بهتر این مفهوم بر حسب قاعدهی «تعرف الاشیاء باضدادها(هرچیزی را با ضد آن بشناسید)» باید دید که لاتین زبانها معمولا آن را مقابل چه کلمهای قرار میدهند. آنها در ادبیات رایج سیاسی گلوبالیسم(Globalism) را در مقابل ناسیونالیسم(Nasiyonalism) به معنای ملیگرایی و نشنالیسم(Nationalism) به معنای قومگرایی قرار میدهند؛ یعنی به جای ملیت و قومیت(نشنالیتی) باید به کلیت جامعه ساکن زمین توجه کرد صرف نظر از ملیتها و قومیتها.
در عربی هم دنیا، ناس، ملت، امت، قوم و ملک مابه ازای گلوبال نیستند. اما واژه ارض به معنی کل کره زمین، معادل گلوبال است. مثلا در آیه « وَنُريدُ أَن نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ استُضعِفوا فِي الأَرضِ …» این زمین که به مستضعفین به ارث میرسد، کلیت زمین یا همان گلوبالیتی است. واژه عربی ارض در انگلیسی استفاده میشود؛ مانند گوگل ارس. البته گلوبال فقط محتواها در سطح زمین را در بر می گیرد؛ اما کلمه قرانی ارض، بعضا همه کره زمین را شامل میشود.
حال زمانی که صحبت از گلوبالیسم مالی(financial globalism) یا گلوبالیسم اقتصادی(economic globalism) میکنیم، منظور عناصر مالی و اقتصادی هستند که در تمام سیاره، جهانی شدند و مورد استفاده قرار میگیرند. پول کاغذی عموما، دلار خصوصا، شبکه بین بانکی، انتقال پول از طریق سوئیفت یا سامانههای رقیب، شوراهای ریز و درشت انرژی، توافقات زیستی مثل توافق پاریس، پیمانهای اقتصادی مثل شانگهای، گروههای هماهنگی بین دولتی مثل جی7 و … همگی مصداق اقتصاد گلوبالیته شده هستند.
اقتصادی که گلوبالیسم اینچنین در آن ظهور و بروز پیدا کرده و امروز برای بسیاری از کشورها به میدانی خطیرتر از حوزههای نظامی و امنیتی تبدیل شده است، قطعا زمینی خواهد بود که قدرتهای برای داشتن سهم بیشتری از آن به زورآزمایی خواهند پرداخت. اهرمهایی که با آن میتوان گلوبالیسم اقتصادی در جهان را کنترل کرد، امروز در صدر اخبار اقتصادی دنیا قرار دارند.
اهرمهای گلوبالیسم مالی
اهرم در تعریف علم فیزیک، به وسیلهای گفته میشود که توسط آن میتوان با وارد کردن نیرویی کم، کاری بزرگ انجام داد. لذا اهرمهای اقتصاد جهانی که امروز کشورهای قدرتمند جهان به دنبال تصاحب آن هستند تا بتوانند با استفاده از آن بسیاری از منافع سیاسی و حاکمیتی خود را جلو ببرند بسیار شناخته شده است.
از سال 1944 که آمریکا به عنوان بزرگترین قدرت دنیا از کوران جنگ دوم خارج شد و به علت آنکه از میدان جنگ دور بود کمترین صدمات را نسبت به کشورهای دیگر دید، دلار خود به عنوان پول رایج جهان به کرهی زمین تحمیل و کشورها مجبور شدند از دلار برای مبادلات بین خود از این پول استفاده کنند، اولین اهرم گلوبالیسم اقتصادی به وجود آمد. قيمت ثابت «سيوپنج دلار برابر يک اونس طلا» توافقی بود که کشورها در اجلاس برتون وودز انجام دادند کشورهایی که به آمریکا طلا داده بودند مطابق آن دلار دریافت کردند. این سیستم 27 سال دوام آورد تا آنکه در سال 1960 ژنرال شارل دوگل، رئيس جمهور وقت فرانسه درخواست غيرمنتظرهاي را از آمريكا عنوان کرد؛ او گفت «دلارهاي خود را بگيريد، و در مقابل آن طلای ما را تحويل دهيد». اين درخواست در چهارچوب قرارداد «برتون وودز» صددرصد قانوني بود و بعد فرانسه بسیاری دیگر طلاهای خود را از آمریکا گرفتند. این روند موجب وحشت آمریکا شد، زیرا این کشور پنج برابر طلاهای ذخیره در خاک آمریکا دلار چاپ کرده بود و این کار باعث میشد که ذخیره طلای خود آمریکا نیز خالی شود.
نمایی از کنفرانس برتون وودز
دولت نیکسون با محوریت هنری کسینجر در 1974 تصمیم گرفت که به صورت یکجانبه و قلدرمآبانه از پیمان برتون وودز خارج شود و زین پس نفت را پشتوانه دلار قرار دهد. آنها با دولت عربستان سعودي و رژیم پهلوی وارد مذاکره شدند تا این کشورها را متقاعد سازند که علیرغم لغو برتون وودز فروش نفت به دلار ادامه دهد. با این اتفاق آمریکا توانست اصلیترین اهرم کنترل گلوبالیسم اقتصادی را که با تحمیل پول خود به مردم جهان به دست بگیرد.
اهرم دوم مربوط سامانه انتقال همین دلار است که ابتدا برای تثبیت قدرت پول آمریکا به وجود آمد و سپس به یک اهرم جداگانه برای کنترل نظام مالی جهان تبدیل شد. آمریکا تصمیم گرفت قبل اعلام لغو برتوون وودز سامانه سوئیفت را برای ارتباطات مالی بین بانکی ایجاد کند تا با آن بتواند علاوه بر ابزار مبادله، روش مبادله را نیز خود تعریف کند. وزارت خزانهداری آمریکا بارها کشورهای مختلف جهان از جمله ایران را تهدید به بیرون انداختن از سامانه سوئیف کرده است و این تهدید ار نیز عملی کرده است.
اهرم سوم دو ابر ساختار بانک جهانی و صندوق بینمللی پول است که ابتدا برای کمک به کشورهای بحران زده در جنگ جهانی تشکیل شد اما آرام آرام وظایف خطیری را بر عهده گرفت و شروع به سیاستگذاری برای کشورهای جهان با استدلالهای مختلف از جمله همافزایی اقتصادی کرد. سپس برای تضمین پیاده شدن این سیاستها که عموما هم به حوزه مالی محدود نمیشد، شروع به وام دادن به کشورهای دیگر از محل خلق پول فدرال رزرو آمریکا کرد.
اهرم چهارم، رمزارزهایی هستند که امروز فرای پولهای ملی هر کشور و حتی فرای دلار در بازارهای مالی مورد استفاده قرار میگیرند و در نسخههای جدید آنها در بستر شبکههای اجتماعی نیز قابل انتقال و مبادله هستند. این پولها توانستهاند تا حدود زیادی مرزهای مالی را از میان بردارند و رقابت شدیدی نیز در این حوزه وجود دارد برای تعیین آنکه کدام رمزارز یا پول دیجیتال، بتواند ارز غالب شود.
غیر از این چهار اهرم، اهرمهای دیگری هم وجود دارند که محل منازعه برای به دست گرفتن کنترل اقتصادی و سیاسی گلوبالیتی هستند از قبیل شوراهای مختلف انرژی، شوراهای زیست محیطی و … اما به در حوزه مالی این چهار بخش در حال حاضر بیشترین محل تقابل هستند.
باید دانست که کنترل جریان گلوبالیتی با استفاده از اهرمهای مالی میتواند سیاست و ساختار قدرت در بسیاری از نقاط جهان را تعیین کند، لذا تصاحب این مراکز توسط قدرتها از اهمیت بالایی برخوردار است و اگر هم نتوانند کنترل این اهرمها را به دست بگیرند، حداقل کاری که میتوان انجام داد آن است که حریف و دشمن خود را نیز از سیطره داشتن بر این اهرمها باز بدارند.
گلوبالیسم در ترندهای واتسون و هشداری برای یک فروپاشی
یکی از برجستهترین آیندهشناسان فردی به نام «ریچارد واتسون(Richard Watson)» است که تاکنون چندین کتاب در زمینه ترندگذای و شناخت روند تغییرات جهان منتشر کرده است. اصلیترین کتاب وی کتابی است به نام «پروندههای آینده(Future Files)» که تاکنون بیش از ۱۶ بار در سراسر دنیا تجدید چاپ شده است. او یکی از شاخصترین و مطرحترین استراتژیستهای تمدنی آمریکا و جهان است که در حوزه آیندهشناسی مطرح میباشد و نظراتش مدنظر بسیاری از برنامهریزان حاکمیتی و خصوصی غرب است. وی تاکنون با سازمانها، ارگانها، کمپانیهای بزرگ و دانشگاهها و مراکز فکری زیادی نظیر دانشگاه کمبریج، کالج امپراتوری، اندیشکدهی رند، وزارت دفاع انگلیس و کمپانیهایی مانند کوکاکولا، آیبیام، جنرال الکتریک، مکدونالد، سامسونگ و… همکاری داشته است.
ریچارد واتسون؛ آینده شناس مطرح غرب
واتسون در کتاب خود که در سال ۲۰۰۷ منتشر شده از مشکل گلوبالیسم در کنار مواردی مانند بدهی، شهریشدن، تفردگرایی و… بهعنوان یک مگاترند یاد کرد و آن را بحرانی دانست که در سال ۲۰۲۰ گریبانگیر کل دنیا خواهد شد. او در واقع به درستی پیشبینی کرد که در سال 2020 این پدیده به وقوع میپیوندند و آغازگر مسائلی در جهان میشود که تا پیش از این سابقه نداشته است. در نقشه که او منتشر کرد و پایه توضیحات کتابش شد، ترکیدن حباب گلوبالیسم را حاصل تقاطع چهار رنگ سبز و آبی پررنگ و آبی نفتی و قرمز دانست که هرکدام نماد چهار «TENDS LINES» هستند.
جایگاه گلوبالیسم در نقشه آینده شناسی واتسون
سبز نماد اقتصاد، آبی پررنگ نماد کار، قرمز نماد تکنولوژی و آبی نفتی نماد حمل و نقل است. او بحرانهای جانبی زیادی را در حوزهی کار و اقتصاد، در نزدیکی رسیدن به مگاترند گلوبالیسم مطرح میکند که امروز همگی شاهد آن هستیم؛ مواردی متعددی را مطرح میکند که پرداختن بدان از حوصله این یادداشت خارج است اما یک موردی که در حوزه گلوبالیسم اقتصادی حائز اهیمت است و آن را برای غرب به عنوان یک بحران استراتژیک در نظر دارد، «آغاز روند فروپاشی دلار» است.
همانطور که در بخش قبل بیان شد، آمریکا در پیمان برتون وودز و سپس در بحران بازپسگیری طلا توسط کشورهای جهان، توانست از طریق پول خود بر گرده اقتصاد جهانی سوارد شود و در ازای کار و ثروت واقعی کشورهای جهان، پول چاپ کند و مردم سیاره را چپاول کند. ریچارد واتسون در ترندها معتقد بود که از سال گذشته روند فروپاشی دلار شروع میشود و امروز میبینیم که این اتفاق در جهان آغاز شده است.
غرب به خوبی از سالها قبل نسبت به چنین اتفاق خطرناکی برای تمدن لیبرال آگاه بود و چنین فاجعهای را برای بزرگترین اهرم کنترل گلوبالیسم، یعنی «دلار» پیشبینی میکردند.
یهود برای حفظ اهرم دلار چه خواهد کرد؟
فدرال رزرو که برخی به غلط آنرا بانکمرکزی آمریکا مینامند، یک بانک خصوصی است که از تعدادی سهامدار ابر پولدار یهودی تشکیل شده است. آنها به صورت کاملا مستقل نه تنها برای سیاستهای دلاری آمریکا تصمیم میگیرند بلکه برای سیاستهای دلاری تمام کشورهایی که از این ارز استفاده میکنند از جمله کشور ما تصمیم میگیرند.
در لیست سهامداران فدرالرزرو نام بانک لندن روچیلد، بانک واربورگ شهر هامبورگ، بانک برلین روچیلد، برادران لمان نیویورک، برادران لازارد پاریس، بانک کون لوب نیویورک، بانکهای اسرائیل موشیه (موسی) سیف، گلدمن-زاکس نیویورک، بانک واربورگ آمستردام و بانک جیپی مورگان چیس منتهن نیویورک، به چشم میخورند که همگی یهودی هستند.
همانطور که سومبارت اقتصاددان مطرح آلمانی در کتاب «یهودیان و حیات اقتصادی مدرن» گفت، چون در طی سالهای طولانی یهودیان همیشه در اقلیت بودند، نمیتوانستند قدرت نظامی و فرهنگی شاخصی باشند. به همین علت استراتژی خود برای کسب قدرت را به سمت تصاحب ارکانهای خصولتی مالی گذاشتند تا از طریق آن بتوانند در بازی قدرت برای خود جایگاه مناسبی کسب کنند. این روند آرام آرام در طول تاریخ به شکلگیری بانکها انجامید و امروز میبینیم که بزرگترین نهاد پولی و بانکی جهان یعنی فدرال رزرو در چنبره یهودیان قرار دارد.
این موضوع علاوه بر بحرانی که سال 1974 ایجاد کرد و موجب شد که کشورهای جهان طلاهای خود را از آمریکا طلب کنند، باعث اعتراضات دیگری هم شد و دولتها قدرتمندی مثل برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی را به فکر انداخت که از سیطرهای که دلار بر اقتصاد آنها به بهانه گلوبالیسم ایجاد کرده خارج شوند و سعی کنند یا ارز جدیدی را جایگزین دلار کنند و یا به سمت راهکارهایی از قبیل پیمان پولی دوجانبه حرکت کنند تا این هژمونی شکسته شود. آنها در سال 2001 تصمیم گرفتند که مبادلات فیمابین خودشان را با ارزهای یکدیگر و با غیر از دلار آمریکا انجام دهند تا از این طریق مانع ادامه روند گلوبالیتی دلار آمریکا شوند. این همان تصمیمی بود که موجب شد واتسون در سال 2007 پیشبینی کند اگر روند هم افزایی بریکس با همین شتابی که از 2001 تا 2007 آمده طی شود، اواخر 2020 فرآیند فروپاشی دلار آغاز خواهد شد.
جالب است در سفری هم که پوتین به عنوان یک عضو اصلی بریکس در سال 96 به تهران داشت و با رهبر انقلاب دیدار کرد، از امام خامنهای شنید که میتوانند طی یک همکاری، با کنار گذاشتن دلار آمریکا را منزوی کنند. مشخص شد نظر امام خامنهای هم این است که ما به بریکس بپیوندیم و از شر خسارات این ارز استعماری خلاص شویم اما گویا نظر دولت حسن روحانی چیز دیگری بود و با یک برآورد غلط پیوستن به این پیمان را خلاف مصالح برجام میدانستند.
همان ایام که موضوع پیمان بریکس داغ شده بود، در نقاطی از جهان صداهایی از یک رمز ارز به گوش میرسید به نام «بیت کوین» که بسیار مرموز و ناشناخته بود. هنوز سالها باقی مانده بود تا مثل امروز همهی جهان آنرا بشناسند و برای استخراج آن مزرعههای ماینری راه بیندازند. در 2020 که ویروس کورونا در جهان پخش شد و بحث قرنطینهها شدت گرفت، بحث رمزارزها با محوریت بیتکوین هم بیش از هر زمان دیگری رونق پیدا کرد و کشورهای بسیاری در جهان به سمت راه اندازی هر چه سریعتر ارز دیجیتال خود رفتند.
در آمریکا چندین ارزدیجیتال به وجود آمد که «دلار دیجیتال» شاخصترین ارز دولتی و «لیبرا» که بعدها نام آن به «دیم» تغییر نام داد نیز شاخصترین ارز خصوصی شناخته شده. بسیاری از تحلیلگران مالی معتقدند در صورت شکست بیتکوین به عنوان یک ارز شبحگونه و بیمنشاء، مردم جهان به سمت «لیبرا» روی خواهند آورد؛ چرا که لیبرا در بستر شبکه اجتماعی فیسبوک به عنوان مظهر گلوبالیسم در جهان با بیش از دو میلیارد کاربر، قابل مبادله است و توسط شبکه اجتماعی کنترل میشود که رئیس آن یعنی زاکربرگ نیز خود یهودی است و از حمایت دیگر یهودیان صاحب ثروت برخوردار خواهد بود.
در همان سال 2020، استوارت لِوی (Stuart Levey)، بنیانگذار سازمان اطلاعات مالی آمریکا و یکی از شاخصترین فرماندهان جنگ اقتصادی این کشور به عنوان مدیرعامل جدید انجمن لیبرا منصوب شد. این انجمن وظیفه ساخت و کنترل ارز دیجیتال فیسبوک را بر عهده دارد. لِوی پس از پایان مسئولیت فرماندهی خود در TFI یعنی سازمان بالادستی افک(OFAC) که مسئول تحریمهای ایران و دیگر کشورهای جهان بود. به بخش حقوقی بانک چند ملیتی HSBC منتقل شده بود و با اقداماتی که انجام داد توانست شبکه دور زدن تحریمهای ایران با هوآوی را شناسایی و منهدم کند.
منصوب شدن لوی یهودی به عنوان یک آدم امنیتی را میتوان آن گونه تحلیل کرد که لیبرا، جزئی از سازمان جنگ اقتصادی آمریکا و برنامه یهود برای ادامه کنترل اهرم مالی خود بر گلوبالیسم است. به احتمال زیاد قرار است لوی در دورهی شیوع کورونا، انتقال هژمونی دلار به هژمونی یک ارز دیجیتال مثل لیبرا که امروز نیاز انسان خانهنشین و قرنطینه شده است را مدیریت کند.
در بیانیه مطبوعاتی انجمن لیبرا، به نقل از کتی هاون (Katie Haun)، از اعضای ارشد شرکت اندریسن هوروویتز (Andreessen Horowitz) و عضو انجمن لیبرا که مسئولیت ریاست کمیته جستجو برای انتصاب مدیرعامل این انجمن را بر عهده داشت، آمده است:
«با ورود استوارت به انجمن لیبرا، تلفیقی کمیاب از رهبری با تجربه در بخش دولتی و بخش خصوصی وارد این انجمن میشود. فعالیتهای او در بخش دولتی با احترام و نفوذ قابلتوجهی در هر دو حزب همراه بود و در بخش خصوصی نیز مسئولیت رهبری تیمهای مختلفی در سرتاسر دنیا را بر عهده داشت. این تجربیات منحصر به فرد به او این امکان را میدهد تا به توازنی صحیح از نوآوری و قانونمندی برسد.»
خود لوی نیز در بیانیه خود ضمن اشاره به اهمیت ایجاد قدرت برای یک میلیارد نفر، در عین جلوگیری از فعالیتهای غیر قانونی گفت:
🟥 «باعث افتخار است که به انجمن لیبرا و هدف آنها در ترسیم خط و مشی پر رنگشان مبنی بر استفاده از قدرت فناوری برای تغییر شکل پرداختها در سطح جهانی، میپیوندم. فناوری امکان تسهیل فرآیند دریافت و ارسال پول برای اشخاص و کسبوکارها و نیز توانمندسازی بیش از یک میلیارد نفر انسان را فراهم میکند. یک میلیارد نفری که از سیستم اقتصادی کنار گذاشته شدهاند و در حاشیه قرار دارند.»
لیبرا که مدتهاست تحت فشار مجلس آمریکا قرار دارد، با دست گرفتن مدیریتش توسط لوی، این پیام را مخابره کرد که زین پس این ارز، مثل دلار به پولی حاکمیتی تبدیل شده و علاوه بر خطر استیلا بر تجارت جهانی، عضوی ثابت از ساختار جنگ ارزی آمریکا خواهد بود. لیبرا را میتوان برنامه یهود برای آینده کنترل گلوبالیتی مالی دانست.