ناموس اقتصاد ایران، اسیر فاحشهخانههای دبی!
برای جنگ ارزی هم باید لاتاری بسازیم؟!
یک «مرد» دیده میشود!
اختصاصی جنبش مقاومت در جنگ ارزی
بدون مقدمه سعی میکنم سراغ اصل حرفم بروم؛ بعد از مدتها پردههای سینما در ایران کاراکترهایی از جنس «مرد» را بر روی جسم بیجان خود به حرکت میدیدند. «مرد» به معنی واقعی؛ مردی که یک جامعه به آن نیاز دارد تا دوام و بقاء داشته باشد؛ مردی که یک جامعه نیاز دارد تا نوامیس خود را در تمام لایهها محافظت کند و چون جان عزیز بدارد. «مرد» برای یک جامعه یا کشور چنین مرتبه و مقامی دارد؛ حال، این مرد چون ایدئولوژی دارد و مکتبی زندگی میکند باید شعار دهد و پای عمل به شعارش هم بایستد. با این اوصاف، بعد از سالها با نمایش لاتاری یک مرد در سینمای ایران دیده میشود.
«لاتاری» پر است از کاراکترهایی از جنس «مرد» اما در درجهها و کیفیتهای مختلفش. از جوان عاشقپیشه (امیرعلی) گرفته تا دوست لاتمنشش و از مربی مکتبیاش (موسی) گرفته تا مرتضی (عنصر یکی سازمانهای اطلاعاتی کشور)، همه مرداند؛ حتی «نوشین» هم که معشوقهی امیرعلی است، او هم یک «مرد» است، چون اساساً صفت مردانگی به جنسیت نیست، بلکه در مفهوم کاملاً دینی «غیرت» خلاصه میشود. و هرکس که «دیندار» باشد، لاجرم «غیرتمند» است، و هرکس که غیرتمند باشد، «مرد» است. مردانگی از حیث جوانمردی و فتوت، گذشت و ایثار، بزرگمنشی و بخشش و در نهایت حراج خود در مقام عبودیت الله نه هوای نفس.
یکی از دلایل ضعف فرهنگی ما این است که «مرد» به این معنی و با این لایههایی که «لاتاری» نشان میدهد را سالهاست جامعه در آثار هنری خودش ندیده یا لااقل خیلی کم دیده است. جامعه باید بداند که «مرد» دارد و باید مردانگی را با تمام ظرافتهای هنر سینما به جانش لمس کند. اما سالهاست که در آثار هنری ما مردی و مردانگی را به بهانههای اعادهی حقوق زنان و بیان حقوق از دست رفتهی آنها تحقیر کردهاند و «مرد» جامعه را ذلیل و زبون نشان میدهند. حال آنکه مردانگی، به «موسیِ» لاتاری بودن است؛ نه مردان ذلیل فیلمهای شبهروشنفکری که فقط از حیث ظاهر و جنسیت مرد هستند، نه خلق و خو و کنش اجتماعی.
«موسی» همانطور که 40 سال پیش هم برای دفاع از مملکت از جانش مایه گذاشته است، اینبار با هزینهی شخصیاش تا دبی (مرکز ترانزیت و قاچاق دختران و زنان در منطقهی ما) میرود تا انتقام ناموس جامعه را بگیرد؛ و همانطور که دوست همرزمش (مرتضی) با شوخی و کنایه به او میگوید:
«اومدی با چاقوی توی جیبت، عملیات برونمرز کنی؟!»
فریاد ناموسفروشی ایرانیها در دوبی را، 15 سال پیش موسیهای واقعی در کشور سردادند؛ اما افرادی «همزیستی مسالمتآمیز»، «تنشزدایی از منطقه» و «حفظ مناسبات دیپلماتیک» را در اولویت میدانستند و جرأت نمیکردند به این واقعیت که «دختران ایران در دوبی به فروش میرسند» فکر کنند چه برسد به اینکه اقدام و عملی انجام دهند؛ تا اینکه «موسی» در جواب این سوال «امیرعلی» که «تو چرا اینجا آمدی؟! و به من کمک میکنی؟!» به کنایه از این افراد میگوید:
«اومدم تا کفارهی گناهام رو بدم! من {بعد از جنگ}30 سال غافل بود!»
این جملهی «موسی» حرف امروز تمام دستگاهها و نهادهای مسئولی است که 15 سال پیش این واقعیت تلخ جامعه را میدانستند و شنیدند، اما زبان در کام، سکوت کردند و قلمها را سربسته نگه داشتند تا نکند امضا و تأییدی بر «حفظ مناسبات دیپلماتیک» خدشهای وارد کند.
لاتاری، واقعیت تلخ ناموس عاقلی بود که جان داشت و اختیار تا تصمیم بگیرد که عزت و اقتدارش را حفظ کند یا بکارت فرجش را بدهد تا فقط به او اجازهی زندگی دهند؛ اما واقعیت تلخ نوامیس دیگر ایران چه میشود که در فاحشهخانههایی چون دبی در حال خرید و فروش هستند؟!
ناموس اقتصاد ایران، اسیر فاحشهخانههای دبی!
یکی از مهمترین نوامیس ملی ما «ریال» است. پول ملی هر کشوری، ناموس آن جامعه است و امروز به «ریال ایران» در حال تعدی و تجاوز هستند. اساساً ساختار «جنگ ارزی»[1]، تجاوز به ارز ملی یک کشور را طرحریزی میکند. نه امروز، بلکه سالهاست که «ریال ایران» را در فاحشهخانههای دیگری در دبی خرید و فروش میکنند؛ این فاحشهخانهها که مانند شوهای لباس و مدلینگ و…. از ظاهر بینقص و آراستهای برخوردارند، همان بانکها و صرافیهایی هستند که قَیِم ریال، یعنی «بانک مرکزی» مانند پدرِ نوشین در برابر قدرت آنها ذلیل و زبون است.
در این مورد، اسدالله عسگراولادی رئیس اتاق بازرگانی ایران و چین وضعیت ارزی ایران را اینگونه توصیف میکند:
«نرخ ارز ما را دبی تعیین میکند، علت این است که وقتی بانک مرکزی ساعت 8 صبح نمیتواند تصمیم بگیرد چه کاری باید انجام دهد، آنها ساعت 11 که تازه از خواب بیدار شدهاند تصمیم میگیرند که نرخ دلار چقدر باید باشد. باور کنید اولین معاملهای که در دبی شروع میشود مربوط به معاملات بازار تهران است، بانک مرکزی باید کنترل اینکار را داشته باشد نه اینکه دبی بازار ارز ما را کنترل کند.»[2]
بله! این واقعیت تلخی است که ریال ما سالهاست در گروگان فاحشهخانهای به نام «دبی» قرار گرفته است و دبی محل اصلی ورود دلارهای نفتی به ایران است و به این واسطه بارانداز اصلی تجارت و بازرگانی ما محسوب میشود و عمدهی صادرات و واردات ایران از بندرگاههای دبی رقم میخورد. به این دلیل «بانک مرکزی» ما هم باید صبح به صبح قیمت دلار را از صرافیهای دبی بگیرد و همان نرخ را در بازار اعلام کند. این واقعیت زمانی تلختر میشود که «سیآیای»[3] و «وزارت خزانهداری آمریکا»[4] هم چند سال است که این تنفروشی و ذلت را متوجه شدهاند و از طریق دبی دائم از ریال سوءاستفاده میکنند و مانع معاملات آن میشوند. این مطلب را «جی سولومون» در کتابی تحت عنوان «جنگهای ایران» بیان میکند. در فصل ششم این کتاب که نامش «جنگ ریال» است عنوان شده:
«به گفتهی مقامات آمریکایی حوالههایی که از طریق بانک اسلامی نور در دبی پرداخت میشد معادل حدود دوسوم کل درآمدهای نفتی ایران در سال 2011 بود. در اینجا دولت اوباما فرصتی دید تا ضربهی سختی به ایرانیها وارد سازد. این درحالی بود که فشار کنگرهی آمریکا بر کاخ سفید برای اعمال تلاش بیشتر برای تخته کردن کل تجارت نفتی ایران ـ که رگ حیاتی اقتصادش به شمار میرفت ـ رو به افزایش بود.
«وزارت خزانهداری آمریکا› در سال ۲۰۱۱ بانک اسلامی نور را در دبی مجبور به توقف انتقال میلیاردها دلار پول فروش نفت به ایران کرد. رئیس وقت این بانک، ‹محمد بن راشد آل مکتوم› پسرحاکم دبی بود. بانک اسلامی نور برای جلوگیری از عواقب تحریم توسط ایالاتمتحده، تمام ارتباطات کاری خود با بانکهای ایرانی در امارات را قطع کرد. همچنین، بانک نور در اواسط دسامبر توافق کرده بود که تا راه دستیابی ایران به ارز خارجی از طریق فروش نفت را ببندد.
در اوایل ژانویه ۲۰۱۲ بانک اسلام نور، ‹وزارت خزانهداری آمریکا› را مطلع ساخت که برای پرهیز از تحریم آمریکا تجارتش با ایران را بهکلی قطع کرده است؛ عواقب این اقدام برای ایران بسیار وخیم بود. ارزش ارز ایران به فاصلهی فقط چند روز بیش از ۳۰ درصد در مقابل دلار سقوط کرد. تجارت در بازارها متوقف شد و بسیاری از ایرانیان برای خرید دلار و طلا به بازارهای سیاه روی آوردند. نور یکی از مهمترین راههای ایران برای دستیابی به درامدهای نفت خود بود؛ و همین موضوع دلیل سقوط ریال بود.»[5]
این وقایع متعلق به «جنگ ارزی» ایران در سالهای 91-1390 است که به شوک ارزی گستردهای در ایران منجر شد و ارزش ریال را تا حد بسیاری (200 درصد) کاهش داد و زمینههای گرایش به مذاکره با غرب توسط دولت جدید در سال 92 را ایجاد کرد. نقش مخرب این فاحشهخانهی مالی باز هم برای مسئولین غافل ایران تجربه نشد و دوباره دولت جدید آمریکا توانست در سالهای 97-1396 با قانونگذاری و از طریق بازوهای اجرایی وزارت خزانهداری در دبی این بازی را مجدداً تکرار کند.
این روند، بعد از سفر ترامپ به ریاض، در 21 می 2017 (31 اردیبهشت 1396) و تأسیس «مرکز هدفگیری تأمین مالی تروریسم»[6] در عربستان و در ادامهی آن با سفر وزیر خزانهداری آمریکا و معاونان ارشد آن به عربستان و امارات در پاییز 1396 آغاز گردید؛ در سفر مسئولین خزانهداری آمریکا به دبی مقرر شد ثبتنام اظهارنامههای مالیاتی در امارات که شامل قانون اخذ مالیات بر ارزشافزوده از معاملات ارزی یا ریالی میشد اجرایی شود. به جریان افتادن این قانون از 1 ژانویه 2018 (11 دی 1396) با کاهش امکان تأمین ارز برای بانک مرکزی، منجر به افزایش نرخ درهم شد که افزایش درهم، افزایش دلار در زمستان آن سال را در ایران بهدنبال داشت. اجرایی شدن این قانون موجب شد که صرافیهای دبی نتوانند از طریق سیستم رسمی با ایران کار کنند و باز هم ایران در گروگان فاحشهخانهی دبی باقی بماند.
ذلت ریال، در جنگ ارزی و جنگ اقتصادی با آمریکا چند سال است که فریاد زده میشود اما همچنان برخی از شنیدن و بیان واژهی «جنگ» وحشت دارند. با این وضعیت، سالهای آینده باید کارگردانی پیدا شود تا برای جنگ ارزی هم لاتاری بسازد و شخصیت قهرمانش در فیلم بگوید که:
«اومدم تا کفارهی گناهام رو بدم! من 30 سال غافل بودم!»
آیا اقتصاد ایران مردی دارد که انتقام ریال را از دست دلار هرزه بگیرد؟!
پیکرهی ریال عزیز، امروز آلوده به خون کثیفی شده است که «دلار» نام دارد. دلار، ارز فاسد و هرزهای است که با هر ارز دیگری که ارتباط بگیرد ممکن است آن را به فحشا و تنفروشی بکشاند و شیرهی جانش را بمکد. ریال ایران، سالهای سال است که به این ارتباط نامشروع مجبور شده است و زمینهی اصلی آن هم حاکمیت نفت بر اقتصاد ایران بوده است. ازاینرو، باید پیکرهی ریال عزیز پاک شود و راه تطهیر آن هم تنها در قطع تمام وابستگیها به دلار آمریکا محقق خواهد شد و این انجام نمیشود مگر با قطع ارتباط خطوط لولههای نفت از سازمان برنامه و بودجه کشور!
اقتصاد ایران باید بسازد و تولید کند و پویا و مولد باشد؛ نه اینکه مانند الآن 70 درصد بودجهاش از چاههای نفت تأمین شود. تا این وابستگی هست، تنفروشی ریال در دبی و فاحشهخانههای دیگر تمام نخواهد شد.
[1] Currency War
[2] https://mehrnews.com/news/1693673
[3] Central Intelligence Agency (CIA)
[4] U.S Treasury Department
[5] Jay Solomon. The Iran wars: Spy games, bank battles, and the secret deals that reshaped the Middle East. Chapter 6: The Rial War. 2016
[6] Terrorist Financing Targeting Center