ریکاردز: مخالفتها با طلا اشتباه است
مخالفتها با طلا اشتباه است.
*متن زیر ترجمه جنبش مقاومت در جنگ ارزی از یادداشت جیمز ریکاردز است.
Gold Opponents Are Wrong
نویسنده : جیمز ریکاردز
امروز من سه دلیل اصلی اقتصاددانان بزرگ برای مخالفت با طلا را به شما گفته و نشان میدهم چرا این دلایل اشتباه هستند.
استدلال اول علیه طلا
دلیل اول را احتمالا تا به حال چندین بار شنیده اید. کارشناسان میگویند به میزان کافی طلا برای پشتیبانی از یک سیستم مالی جهانی وجود ندارد. طلا نمیتواند تمام پولهای کاغذی جهان از جمله داراییها و بدهیها، ترازنامههای گسترش یافته همۀ بانکها و موسسات مالی در جهان را پوشش دهد.
آنها میگویند طلای کافی برای پشتیبانی از پول عرضه شده وجود ندارد زیرا پول عرضه شده بسیار زیاد است. این استدلال کاملا بی معنی است. درست است که مقادیر محدودی از طلا وجود دارد. اما مهمتر از آن این است که همواره طلای کافی برای پشتیبانی از سیستم مالی وجود دارد. مهم این است که همواره قیمت درستی برای طلا تعیین شود.
درست است که قیمت امروز طلا کمی کمتر از 1300 دلار به ازای هر اونس بود و در این وضعیت اگر شما بخواهید منابع فیزیکی طلا را با منابع مالی برابر کنید باید 1300 برابر ارزش منابع مالی( عرضه پول) را کاهش دهید. این باعث کاهش شدید قیمت ها خواهد شد. اما برای جلوگیری از این مشکل تنها کاری که ما باید انجام دهیم این است که قیمت طلا را افزایش دهیم.
به عبارت دیگر، مقدار موجود از طلای فیزیکی را در نظر بگیرید، قیمت هر اونس طلا می شود 10 هزار دلار، دراین حالت طلای کافی برای پشتیبانی از سیستم و منابع مالی وجود دارد.
به عبارت دیگر، مقدار مشخصی از طلا همواره می تواند هر مقدار از منابع مالی را پشتبانی کند به شرط آنکه قیمت درستی برای آن تنظیم شده باشد. ممکن است در مورد قیمت مناسب طلا بحثهایی وجود داشته باشد، اما هیچ بحث جدی در مورد اینکه ما طلای کافی برای پشتیبانی از نظام پولی در اختیار داریم یا نه وجود ندارد. من این محاسبات را انجام دادهام و این یک موضوع پیچیدۀ ریاضی نیست بلکه بسیار ساده قابل فهم است.
فقط کافی است مقدار عرضه پول جهان و مقدار طلای فیزیکی موجود در جهان را به دست آورده و یکی را بر دیگری تقسیم کنید، مقدار به دست آمده قیمت واقعی طلا است.
با این حال لازم است در محاسبه برخی موارد را نیز در نظر بگیرید.به عنوان مثال می خواهید طلا 100 درصد منابع مالی را پشتیبانی کند یا 40درصد کافی است؟ یا شاید 20 درصد؟ اینها مسائل سیاسی و قانونی است که میتواند مورد بحث قرار بگیرد. من محاسبات را برای تمام این حالتها انجام دادهام. من پشتیبانی 40درصدی طلا از سیستم مالی را در نظر گرفتم.
برخی اقتصاددانان می گویند این مقدار باید بالاتر باشد، اما به نظر من 40درصد منطقی است.
مقدار به دست آمده 10 هزار دلار برای هر اونس است. به عبارت دیگر، با توجه به منابع پولی و مقدار طلای در نظر گرفته شده، اگر قیمت هر اونس طلا برابر با 10 هزار دلار باشد 40 درصد از منابع پولی عرضه شده با طلا پشتیبانی خواهد شد. این یک پشتوانه ی طلای قابل توجه است.
اما اگر بخواهید 100 درصد منابع پولی را پشتیبانی کنید این عدد 50 هزار دلار برای اونس طلا خواهد بود. من قیمت 50 هزار دلار را برای طلا پیش بینی نمی کنم. اما قیمت 10 هزار دلار برای هر اونس طلا را پیش بینی میکنم که افزایش قابل توجهی نسبت به قیمت فعلی طلا را نشان می دهد. اما دوباره تاکید میکنم مهم این است که درک کنیم همواره مقدار کافی از طلا برای برآوردن نیازهای نظام مالی وجود دارد. تنها کافی است شما قیمت درستی را برای طلا در نظر بگیرید.
فروپاشی کامل سیستم مالی بین المللی در بحران مالی آینده
تحقیقاتی که انجام داده ام؛ یک نتیجه مشخص را به من نشان داده است.
بحران مالی آینده منجر به فروپاشی کامل سیستم مالی بین المللی خواهد شد. منظورم از فروپاشی به طور مشخص فروپاشی ارزش تمام ارزهای کاغذی در سرتاسر جهان است. این بحران فقط مرگ دلار یا سقوط ارزش یورو نیست بلکه اعتبار تمام ارزهای کاغذی نابود خواهد شد.
در این صورت بانکهای مرکزی در سراسر جهان می توانند با استفاده از ذخایر طلا اعتبار را به سیستم پولی بین المللی بازگردانند. هیچ یک از بانکهای مرکزی مایل به بازگشت به سیستمی مبتنی بر طلا نیستند. اما در یک سناریو که از دست رفتن اعتبار کل سیستم است، احتمالا مجبور خواهند شد به سیستمی مبتنی بر طلا بازگردند.
استدلال دوم علیه طلا
استدلال دوم علیه طلا این است که نمی تواند از رشد تجارت و بازرگانی جهانی پشتیبانی کند چرا که با سرعت مناسبی رشد نمی کند. این مقدار متفاوت است، اما بیایید فرض کنیم رشد خروجی معادن طلا در سراسر دنیا 1.6 درصد از سهام طلا است. بیایید فرض کنیم رشد اقتصاد جهانی در سال تقریبا 3-4 درصد است. البته باز هم واقعیت با این مقدار فرق دارد اما فرض می کنیم 3-4 درصد است.
منتقدان می گویند اگر رشد اقتصاد جهانی 3-4 درصد در سال باشد و طلا تنها 1.6 درصد در سال رشد کند، پس طلا به اندازۀ کافی برای پشتیبانی از سیستم تجارت جهانی رشد نکرده است. بنابراین استاندارد طلا یک انحراف در سیستم ایجاد خواهد کرد. اما این بی معنی است زیرا تولید طلا در معادن هیچ ارتباطی با توانایی بانکهای مرکزی برای گسترش عرضه طلا ندارد.
دلیل آن این است که مقدار طلای رسمی، یعنی طلایی که به بانکهای مرکزی و وزاتخانههای مالی تعلق دارد کمتر از 50 هزار تن است. اما مقدار کل طلا، از جمله طلایی که در مالکیت خصوصی افراد قرار دارد تقریبا 4 برابر این مقدار است. اگر هر بانک مرکزی بخواهد میزان عرضه پول را گسترش دهد تنها کاری که باید انجام دهد این است که پول چاپ کرده و مقداری از طلای بخش خصوصی را خریداری کند. بانکهای مرکزی از طریق تولید معادل محدود نمی شوند. بانکهای مرکزی اگر بخواهند عرضه پول را افزایش دهند، مجبور نیستند منتظر معدنچیان بمانند تا طلای مورد نیاز برای آنها استخراج کنند. تنها کافی است طلای مورد نیاز را از طریق نمایندگیهای فروش در بازار خریداری کنند.
این استدلال که عرضه طلا برای پشتیبانی از تجارت جهانی با سرعت مناسب رشد نمیکند، از نگاه اول ممکن است درست به نظر برسد اما وقتی عمیق تر بررسی کنید متوجه میشوید که این استدلال بی معنی است. عرضه طلایی که از معادن استخراج می شود ارتباطی به این موضوع ندارد زیرا بانکهای مرکزی می توانند طلای مورد نیاز را از بخش خصوصی تهیه کنند.
استدلال سوم علیه طلا
سومین استدلالی که شما میشنوید این است که طلا هیچ بازدهی ندارد. این درست است، اما فرض ما این نیست که طلا باید بازدهی و سوددهی داشته باشد. طلا پول است. یکبار من دربرنامه تجارت فاکس نیوز با ماریا بارتیرو حضور داشتم. زمانی که این موضوع در یک مصاحبه زنده مطرح شد گفتم:” ماریا یک اسکناس دلار در بیار، بگیرش بالا و بهش نگاه کن. آیا سودی دارد؟ البته که نه، پول هیچ سودی ندارد.”
اگر شما به دنبال سود هستید باید ریسک کنید. شما میتوانید پولتان را در بانک بگذارید و کمی سود دریافت کنید، شاید نیم درصد. احتمالا همین هم نیست. اما این هم دیگر پول نیست. وقتی شما پولتان را در بانک میگذارید دیگر پول نیست. پول شما اکنون یک سپرده بانکی است. و این یعنی پول شما به یک بدهی ناایمن در یک بانک که گاهی اوقات حتی ورشکسته است؛ تبدیل شده است.
شما همچنین میتوانید با پولتان سهام، اوراق قرضه، املاک و مستغلات و بسیاری چیزهای دیگر خریداری کنید. اما وقتی این کار را میکنید این دیگر پول شما نیست بلکه به داراییهای دیگر تبدیل شده که هرکدام شامل درجات مختلفی از ریسک میشوند. نکته این است که شما برای کسب سود باید ریسک کنید. طلای فیزیکی یک سود رسمی و مشخص ارائه نمیدهد اما در عوض ریسک هم ندارد. در واقع این یک راه حل ساده برای حفظ ثروت است.
من اعتقاد دارم اولویت اول هر سرمایهگذار باید افزایش طلا باشد. این که مستقیما مالک یک فلز فیزیکی باشد. در واقع من معتقدم همواره باید حداقل 10 درصد از سرمایه شما به طلا، جواهرات فیزیکی، سکه و چیزهایی مانند آن اختصاص داشته باشد.