گزارش جنگ ارزی علیه ایران در سال۹۱ / ایران در آتش جنگ ارزی
نرخ ارز از مهمترین مؤلفههای کلیدی در عملکرد یک اقتصاد محسوب میشود. نرخ ارز تعیینکننده حجم و ترکیب مراودات بینالمللی یک کشور با کشورهای دیگر است. از این طریق که هرگونه تغییر در نرخ ارز سبب تغییر در قیمت کالاهای داخلی در مقایسه با کالاهای خارجی میشود که قدرت رقابتپذیری محصولات تولید داخلی را تغییر میدهد و موجب افزایش یا کاهش در میزان صادرات و واردات و درآمدهای ارزی کشور میگردد.
صادرات کالا و خدمات، دریافت وام از خارج و انتقالات ارزی از خارج به داخل (ناشی از عوامل سرمایه و نیروی کار و ورود سرمایه) منابع اصلی ارز را تشکیل میدهد. در مقابل، مصارف اصلی ارزی کشور ناشی از واردات کالا و خدمات (رسمی و غیررسمی) و انتقالات ارزی از داخل به خارج (از طریق عوامل سرمایه و نیروی کار خارجیها در داخل کشور، خروج سرمایه از کشور و …) و پرداخت تعهدات مربوط به بدهیهای خارجی کشور میباشد.[1]
ایالاتمتحده از دلار بهعنوان سلاح استفاده میکند. به این طریق که چون دلار ایالاتمتحده مبنای ذخایر و معاملات جهانی است میتواند در جنگ ارزی علیه کشور هدف با کاهش و یا قطع دسترسی این کشور به دلار و سیستم پرداخت جهانی به این کشور فشار وارد کند. ایالاتمتحده این کار را از طریق اعمال تحریمها انجام میدهد.
رئیسجمهور آمریکا مبتنی بر قانون اضطراری اقتصادی اگر تشخیص دهد که فرد، گروهی یا کشوری تهدیدی غیرعادی برای آمریکا است با اعلام وضعیت فوقالعاده ملی علیه آن کشور میتواند داراییهای آن را مسدود کند، مبادلات مالی او را متوقف کند و یا حتی اموال آن را مصادره کند؛ و در یک جمله «جنگ اقتصادی» علیه آن کشور راه بی اندازد. آمریکا با تحریم بانک مرکزی ایران و مسدود کردن داراییهای ایران جنگ اقتصادی تمامعیار علیه ملت ایران را رقم زد. با تحریم، ریال ایران کاملاً در حصر پول و مالی قرار میگیرد. آمریکا تلاش کرده تا با وضع تحریمهای هوشمندانه بهتدریج اقتصاد ایران را محاصره و آن را فلج کند. با تحریمهای نفتی درآمد کشور تا حد ممکن پایین میآید، تحریمهای پولی و مالی باعث میشود که پولی را هم که داریم نتوانیم جابهجا کنیم و باوجود تحریمهای صنعت حملونقل واردات و صادرات بعضی از کالاها دچار مشکل کلیدی میشود. آمریکا در سالهای اخیر، با این اقدام توانست بدون اینکه به ایران صادرات داشته باشد، از ابزار دلار برای ضربه واردکردن به اقتصاد ایران استفاده کند.
آمریکا باهدف قرار دادن اقتصاد ایران درصدد است که ثبات و بقای نظام جمهوری اسلامی ایران را به هم بزند. تحریمهای آمریکا علیه ایران از ابتدای انقلاب تا سال 89 موردی بوده و عمدتاً توسط خود آمریکا اعمال میشده است اما از سال 89 به بعد آمریکا تلاش کرد تا همهی قدرتهای اقتصادی را علیه ایران بسیج کند و از سویی دیگر تحریمها را جامع و کامل کند و هر چیزی که میتواند را تحریم کند.
همزمانی فشارهای اقتصادی و روانی حاصل از جنگ ارزی 90-91 باعث شد تا گروهی در ایران به فکر مذاکره با آمریکا بیفتند.
خلاصهای از آنچه اتفاق افتاد
تحرکات افزایش نرخ ارز از مهرماه سال 1390 با آغاز محدودیت تبدیل درهم به ریال از بانکهای امارات متحده عربی شروع شد. این اقدام همزمان با اقدامات یکجانبه آمریکا برای تشدید تحریمهای اقتصادی ایران بود و آمریکاییها بازار ارز را هدف قراردادند. افزایش قیمت درهم به ریال در بازار بزرگترین متحد تجاری کشور که بهگونهای به مرکز ورود کلیه کالاهای ایرانی از سایر کشورها تبدیلشده بود منجر به افزایش نرخ دلار به ریال شد و دائماً محدودیتهای بانکهای تجاری امارات و بانک مرکزی آن کشور افزایش یافت.
بحران به بازار ارز ایران منتقل و آمریکا شروع به صدور قطعنامههای جدید یکطرفه بهمنظور فلج نمودن اقتصاد ایران نمود و با اعمال جریمههای سنگین و به دلیل نفوذ گسترده مالی، سایر کشورهای جهان را با خود همراه نمود. بانک مرکزی و نفت ایران تحریم شدند؛ تحریمی که هر یک بهطور جداگانه برای سقوط اقتصاد یک کشور در یک سال کافی است. درآمد ارزی نفتی ایران نصف شد و همین ارز نیز قابلانتقال نبود و هزینههای بسیار سنگینی به واردات کشور برای فرار از تحریم تحمیل شد. تحریم بانک مرکزی یک کشور حتی در شدیدترین جنگهای فیزیکی بین کشورها صورت نمیپذیرد ولی در مورد ایران اعمال شد و ضمن محدود کردن مبادلات تجاری کشور عموم بانکهای تجاری کشور و سیستم انتقال ارز نیز تحریم شد؛ اما در کنار تمام این تحریمها، جنگ روانی غرب و ایجاد ترس از آینده اقتصادی کشور که بهصورت هدفمند از طریق رسانههای گروهی و سایر روشهای تبلیغاتی صورت میپذیرفت بحران بازار ارز کشور را تشدید نمود.[2]
روایت شمسالدین حسینی وزیر اقتصاد دولت دهم از جنگ ارزی:
خاطرم هست نرخ ارز در زمستان ۱۳۹۰ با یک شوک جدی مواجه شد و به ۱۸۰۰ تومان رسید. واقعیت این بود که عرضهی ارز محدود و محدودتر میشد و تقاضای ارز از پوشش نیازهای واقعی به تقاضای جدید احتیاطی پیوند میخورد. از سویی تقاضای سفتهبازی نیز شکلگرفته و افراد داراییشان را به ارز تبدیل میکردند. درواقع نقدینگی به سمت بازار ارز سرازیر میشد و به دلیل تحریم بانک مرکزی و محدودیت نقلوانتقال و عدم امکان استفاده از ذخایر ارزی، قدرت مداخله بانک مرکزی نیز بهشدت کاهشیافته بود.
عرضه محدود، چشمانداز تحدید عرضه، افزایش تقاضای احتیاطی، شکلگیری تقاضای انتظاری جدید و… روزبهروز فشار را به بازار ارز بیشتر میکرد. دراینبین دغدغه تأمین کالاهای اساسی و نیازهای واقعی مردم، بسیار جدی بود. بههرحال مسائل زیادی وجود داشت که برخی از آنها مانند کاهش شدید فروش نفت بهصورت علنی اعلام نمیشد. |
بازار در بحران
قطعنامه ۱۹۲۹ خرداد ۱۳۸۹ صادر شد. اولین شوک ارزی نیز حوالی مرداد تا شهریورماه ۱۳۸۹ روی داد. البته در مهر و آبان ماه نیز شاهد تلاطمهای جزئی بودیم؛ اما در آذرماه تقریباً به ثبات رسیدیم. وقتی وارد سال ۱۳۹۰ شدیم در شش ماه اول سال اوضاع مناسب بود؛ اما از اواخر پاییز این فاصله و اختلاف نرخها در بازار ارز بیشتر میشد. با تحریم بانک مرکزی و تحریم خرید نفت از ایران، بازار ارز، شوکهای جدیدی را تجربه کرد. فشار اصلی یعنی تحریم بانک مرکزی در زمستان سال ۱۳۹۰ خودش را نشان داد و فشار تحریم نفتی در بهار سال 1391 اوج گرفت. لذا ما در سال ۱۳۹۱ به مرحلهای رسیدیم که بانک مرکزی در توان خود برای ایفای نقش مداخلهای در بازار ارز و حالا یک بازار متصور یعنی بورس یا گواهی ارزی دچار تردید میشود.
در زمستان (دیماه) سال ۱۳۹۰ بانک مرکزی ایران تحریم شد. طبیعی است که پس از تحریم، ما شاهد شوکهایی در بازار ارز باشیم. اگرچه ظرف مدت ۶ ماه در بازار ارز شاهد افزایش ۶۰۰ تومانی قیمتها بودیم ولی بااینحال نرخ ارز در تابستان ۱۳۹۰، حدود ۱۳۸۰ تومان بود اما در زمستان ۱۳۹۰، به ۱۸۰۰ تومان رسید. یادم هست مذاکرات هستهای شروعشده و بهجاهای حساس رسیده بود. تا سال ۱۳۸۹ نهتنها منابع ارزی کشور خوب و مناسب بود بلکه مازاد ارزی تجاری هم وجود داشت. بانک مرکزی سعی میکرد با استفاده از ذخایر خودش بازار را مدیریت کند. در ماههای اول سال ۱۳۹۰ این امکان وجود داشت اما در نیمه دوم این سال اتفاقی که افتاد این بود که بانک مرکزی که مسئول کنترل این عدم تعادلها بود خودش تحریم شد و بهنوعی راه استفاده از ذخایر ارزی برای تنظیم بازار بسته شد. در سال ۱۳۹۱ در کنار تحریم بانک مرکزی، خرید نفت نیز تحریم شد؛ یعنی فشار مضاعفی به بخش مالی و درآمد ارزی کشور وارد شد. لذا در سال ۹۱ به نقطهای رسیدیم که نمیتوانستیم از ذخایرمان استفاده کنیم و درآمدهای نفتیمان هم رو به افول بود. پس طبیعتاً نمیتوانستیم با نرخهای موجود، بازار را کنترل کنیم. لذا شما میبینید از اواسط سال ۹۱ یعنی از حدود تیر و مرداد، به سمتی میرویم که بهجای استفاده از ذخایر ارزی، برای کنترل نرخ ارز، باید ذخایر ارزیمان را حفظ و لاجرم نرخ ارز را تعدیل کنیم.[3] |
نرخ ارز در بازار آزاد در پایان سال 89 معادل 10337 ریال بود. قیمتهای بازار ارز از مهر 90 شروع به بالا رفتن کرد. دولت در بهمن 90 نرخ مرجع را 1226 تومان تعیین کرد اما در پایان اسفند سال 90، بهای ارز در بازار آزاد به میزان 18926 ریال تعیین شد. جنگ ارزی سال 90 در سال 91 نیز ادامه یافت. به دنبال اجرایی شدن تحریم بانک مرکزی و نفت ایران در تابستان 91 نرخ ارز از حدود 18000 ریال در تیرماه، به حوالی 23000 ریال در پایان شهریور 91 رسید.
افزایش دلار در مهر 91 به بالای 3500 تومان رسید. در 3 مهر 91 دلار 2400 تومان مبادله میشد اما در طول یک هفته بعد یعنی در 11 مهر 91 قیمت دلار به 3600 تومان میرسد که به معنای سقوط 50 درصدی ارزش ریال فقط در طول یک هفته است. این افزایش همچنان در سال 91 ادامه داشت و نرخ دلار در بازار آزاد حتی تا مرز 4000 تومان هم افزایش یافت.
بهطور متوسط میتوان گفت که ارزش پول ملی ایران در طی سالهای 90-92 بیش از دویست درصد سقوط کرده است.
تحریم بانک مرکزی و تحریم خرید نفت بهعنوان منبع درآمد ارزی کشور همراه با حملات سوداگرانه به بازار ارز، منجر به جنگ ارزی شد. مراحل نوسانات دلار در نمودار زیر مشخصشده است.
[1] فارس: تحلیل رسمی تحولات بازار ارز توسط معاونت برنامهریزی و نظارت راهبردی رئیس جمهور / طرح۱۰ راهکار برای مدیریت بازار
[2] فارس: شوک ارزی سال ۹۰ از کجا آب خورد؟
[3] مهرپور، مهدی- محرمانههای اقتصاد ایران- تهران-نشر نور علم-1395- جلد اول