ارتباط جنگ ارزی و جنگ تجاری
Trade Wars, Currency Wars and Interest Rates Are All Related
جنگهای تجاری، جنگهای ارزی و نرخ بهره، به هم مرتبط هستند
ترجمه توسط جنبش مقاومت در جنگ ارزی
6 اکتبر 2018
جنگهای ارزی در ژانویه 2010 با سخنرانی رئیسجمهور اوباما در کنگره و اعلام برنامه او برای دو برابر کردن صادرات آمریکا آغاز شد.
جنگهای تجاری در ماه ژانویه 2018 با اعمال تعرفه توسط ترامپ برای واردات پنلهای خورشیدی، لوازمخانگی و آلومینیوم که عمدتاً از چین و کره جنوبی وارد میشدند، آغاز شد.
سیاست پولی انقباضی در دسامبر 2015 از طریق افزایش در نرخهای بهره –توسط جنت یلن- و اکتبر 2017 از طریق کاستن از ترازنامه فدرال رزرو –که انقباض کمّی یا QT نام داشت- انجام شد.
هر سه سیاست برای سرمایهگذاران جهانی مفهوم خاصی دارد؛ اما آنها چه اقدامی را در رابطه با هر سیاست باید انجام دهند؟
بین جنگهای تجاری، جنگهای ارزی و سیاستهای پولی رابطهای نزدیک وجود دارد که تأثیرات مهمی در بازارهای نوظهور دارد و میتواند منجر به بحران مالی جهانی بدتر از سال 2008 شود.
هنگامیکه کشورها در جنگهای تجاری بازنده میشوند، میتوانند بهمنظور کاهش هزینههای نیروی کار برای جبران قیمتهایی که متأثر از اعمال تعرفهها بالاتر رفته است ارزش پول (کارنسی) خود را کاهش دهند. كشورها میتوانند با سیاست پولی انقباضی یا انبساطی بهعنوان راهي براي جذب يا كاهش جریانهای سرمايه بینالمللی به بازارهاي خود با جنگهای ارزي مبارزه كنند.
جنگهای ارزی، جنگهای تجاری و جنگهای نرخ بهره، تنها فرمها مختلف دستکاری در بازار است که توسط بانکهای مرکزی و وزارت دارایی تحت پوشش «سیاست» انجام میشود.
مشکل اینجا است که کشورهای بزرگ مانند ایالاتمتحده آمریکا، چین و آلمان بهعنوان کشورهای سرور در دنیا این دستکاریهای مالی را انجام میدهند اما بازارهای نوظهور در آتش آن گرفتار میشوند.
همانطور که جهان در سالهای 1997-1998 این درس سخت را آموخت، آنچه در بازارهای نوظهور اتفاق میافتد، در بازارهای نوظهور باقی نمیماند. از طریق سرایت این بحران مالی، بحران نقدینگی در بازارهای نوظهور میتواند در جهان طوفان ایجاد کند و بازارهای سرمایه و اقتصاد کشورهای پیشرفته را تحت تأثیر قرار دهد.
بحرانها هرگز عیناً تکرار نمیشوند، اما آنها نقاط اشتراک زیادی دارند. بحران 1998 و در مقیاسی بزرگتر از سال 2008 میتواند در مقابل چشمان ما در مکانهایی مانند آرژانتین، ترکیه و اندونزی دوباره آغاز شود.
اما در حقیقت، بسیاری از بحرانهای اعتباری که باهم آمیخته میشوند، پیگیری آنها بدون کارت امتیاز سخت است.
رأس همهی بحرانهای اعتباری به چین برمیگردد که مالک بیش از یکچهارم تریلیون دلار از بدهی بانکهای ورشکسته و شرکتهای دولتی است (بدون احتساب بدهکاریهای خارج دفتری نظیر دولتهای ایالتی، ابزارهای مدیریت ثروت و توسعهدهندگان پروژههای فراساختاری فیل سفید[1]).
همچنین ما در آمریکا یک رسوایی وام دانشجویی با بیش از 1.5 تریلیون دلار در بدهیهای معوقه و نرخهای نکول نزدیک به 20 درصد دارا هستیم.[2]
در مرحله بعدی یک هشدار جدید در مورد «اوراق قرضه بنجل» میآید.
ما با یک موج ویرانگر از نکول اوراق قرضه بنجل روبهرو هستیم. درواقع، فروپاشی مالی بعدی که در حال حاضر روی صفحه رادار ما قرار دارد، احتمالاً از اوراق قرضه بنجل خواهد آمد. بیایید کمی این ماجرا را باز کنیم.
بعد از بحران مالی بزرگ، با مجاز کردن نرخ بهره بسیار پایین، تعداد کل اوراق قرضه بنجل به بالای 60 درصد افزایش پیدا کرد که رکورد بالایی است.
درنتیجه بسیاری از کسبوکارها به یک اهرم قدرتمند تبدیل شدند. در حال حاضر مجموعاً حدود 7/3 تریلیون دلار اوراق قرضه بنجل با درجه ممتاز وجود دارد.
و هنگامیکه رکود بعدی رخ میدهد، شرکتهای بسیاری قادر به پرداخت بدهیهای خود نخواهند بود. نکول در سراسر سیستم مانند یک انفجار مرگبار گسترش مییابد و آسیبی که خواهد زد بسیار بزرگ خواهد بود.
متن زیر از گزارش «ماریاروسا وردا»[3]، کارمند اعتباری ارشد مودی[4] است:
این دوره طولانیِ رتبههای اعتباریِ مساعد به بسیاری از شرکتهای ضعیف و دارای بدهی بالا کمک کرد که از نکول بدهی اجتناب کنند…. تعدادی از منتشرکنندگانِ اوراق، روی زمان قرضگرفتهشده زندگی میکنند درحالیکه رتبههای اعتباری مساعد بادوام بودهاند… این شرکتها با ثبات نگهداشته شدهاند تا وقتیکه سرانجام کسب رتبههای اعتباری دشوار شود … تعداد خاصی از شرکتهای دارای بدهی بالا، برای هنگامیکه سرانجام دوره بعدی فشار بزرگ اقتصادی فرا رسد، مخصوصاً برای مواجهه با موج بزرگی از نکولها، منزلگاه تدارک دیدهاند.
بسیاری از سرمایهگذاران گرفتار خواهند شد چون اصلاً برای آن آماده نیستند.
هر بحران اعتباری و بحران نقدینگی شروع متفاوتی دارند اما به یک شکل پایان مییابند هر بحران با تنگی و مضیقه در یک بخش پولیِ بیشازحد قرضگرفتهشده آغاز میشود و سپس از بخش به بخش گسترش مییابد تا اینکه کل جهان فریاد میزند: «من میخواهم که پولم برگردد!»
مهم نیست که بحران از کجا شروع شود. هنگامی که سونامی رخ میدهد، هیچ کس در امان نخواهد بود. هیچ کس نمیداند دقیقا بحران در چه زمانی اتفاق میافتد، اما اکنون زمان این است که برای آن آماده شویم.
[1] فیل سفید اصطلاحی است که برای اشاره به داراییهایی به کار میرود که مالک آنها نمیتواند بهسادگی از بندِ آنها رها شود و در عین حال میزان استفاده و مفیدبودنشان نسبت به هزینهی نگهداریشان ناچیز است. در اقتصاد سیاسی، فیل سفید به پروژههای سرمایهگذاریای گفته میشود که گران به دست میآیند ولی حاصل چندانی ندارند.
[2] ریکاردز در اینجا قصد دارد بدهی آمریکا را کمتر از واقع نشان دهد درحالیکه فارغ از حجم کلان وامهای دانشجویی و معضلاتی که در این رابطه ایجاد شده، بدهی ملی آمریکا به بیش از 21 تریلیون دلار تجاوز کرده است و این آمریکا است که رکورددار حجم بدهی در جهان است نه چین. خانم جنت یلن -که ریکاردز از او یاد کرده- سال 2017 ابراز نگرانی کردهبود که این بدهی کلان، باید خواب را از مردم برباید. فدرال رزرو و صندوق بینالمللی پول نیز با گزارشهای متعدد درباره خطر عظیم این مقدار بدهی هشدار دادهاند.
[3] Mariarosa Verde
[4] Moody